به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهار کوار و به نقل از سرویس فرهنگی شیرازه، شب گذشته به نام حضرت رقیه(س) دردانة سه ساله حسین بن علی(ع) نام گذاری شده بود.
نام مبارک ایشان در بعضی از کتاب های تاریخی و مقاتل نقل شده است و برخی دیگر مانند ریاض الاحزان از وی با نام فاطمه صغری یاد کرده اند.
رقیه(س) در روز سوم صفر سال 61 ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است.
شاید نام گذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت حضرت رقیه (س) یادی شود.
حضرت رقیه(س) الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که رقیه(س) هنگام دیدن سر بریدة پدر به زبان آورده به خوبی می توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است.
و شب چهارم عزاداری محرم، اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا دارد که البته این شب را به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب کرده اند.
حر الگوی توبه و حقیقت جویی است
حر بن یزید ریاحی از جمله پیشقراولان سپاه کوفه بود که نخستین بار راه را بر کاروان امام حسین (ع) میبندد و مانع حرکت این امام بزرگوار و یارانش به سمت کوفه می شود و در دوران جاهلیت و اسلام، در میان قومش مورد احترام و از بزرگان، اشراف و شخصیتهای برجسته کوفه بود و هنگامی که از قصر ابنزیاد خارج شد تا به مقابله با امام حسین (ع)برود.
صدایی شنید که گفت ای حر؛ بهشت بر تو مژده باد! ولی کسی را ندید و با خود گفت: “جنگ با حسین(ع) و بهشت؟!”
وقتی امام حسین(ع) به دو منزلی کوفه رسید، حر بن یزید و هزار سوار با او برخورد کردند و سخنان بسیاری بین امام و حر رد و بدل شد و آخرالامر امام حسین(ع) فرمود: حال که بر خلاف نوشتههایتان(دعوتنامههایتان) نظر دارید، من از آن جا(مدینه) که آمدهام بدانجا باز میگردم.
ولی حر مانع شد و گفت: ای فرزند رسولالله، اکنون که از آمدن به کوفه(نزد عبیدالله) خودداری میکنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه. …
در این لحظه امام حسین (ع) به حر گفت مادرت به عزایت بنشیند و حر به دلیل محبتی که نسبت به پیامبر و حضرت زهرا(س) داشت سکوت کرد و همین امر باعث نجات وی شد.
در بزنگاههای زندگی، حب اهل بیت(ع) بهترین راه نجات آدمی است و حر این سعادت را داشت که از راه عشق به محمد و آل محمد(ع) نجات یابد.
در این لحظه امام از سمت چپ راه به حرکت خود ادامه داد تا به منطقه عذیب الهجانات رسید که شاخهای از فرات از آنجا میگذشت.
در این منطقه بود که نامه ابن زیاد به حر رسید و امام فرمود: مگر دستوری که داشتی این نبود تا تنها جلوی راه مرا بگیری؟
حر در جواب پرسش امام عرض کرد: ” چرا ولیکن ابن زیاد فرمان داده که عرصه را نیز بر تو تنگ کنم و بر من جاسوسی گمارده تا خواستههای امیر را به اجرا درآورم”.
این ماجرا ادامه داشت تا روزی که دو لشکر در برابر هم صف کشیدند و حر از لشکر جدا شد و به همراه مردی از قبیله خود به نام «قرت بن قیس» به بهانه اینکه اسب خود را آب بدهد به کناری آمد و در این هنگام «مهاجر بن اوس» که از لشکریان پسر سعد بود پرسید: ای حر چه میخواهی بکنی آیا حمله میکنی؟ حر پاسخ او را نداد و بدنش میلرزید.
مهاجر گفت: من در هیچ جنگی این چنین تو را لرزان ندیده بودم، اگر به من میگفتند دلیرترین مردم کیست میگفتم حر بن یزید است، پس تو را چه شده است؟ حر گفت: به خدا قسم خود را در گزینش بهشت و دوزخ مخیر میبینم و به خدا قسم که جز بهشت را برنگزینم گرچه قطعه قطعه و سوزانده شوم.
بعد از آن سخنان بود که حر خود را نزد امام رسانید، ایستاد و عرض کرد: ای پسر رسول خدا فدایت شوم من جلوی بازگشت شما به وطن را گرفتم و همراهت آمدم تا به ناچار در این سرزمین بمانید و من گمان نمیکردم که پیشنهاد شما را نپذیرند و به این سرنوشت دچارتان کنند و به خدا اگر میدانستم، هرگز به چنین کاری دست نمیزدم و من اکنون از آنچه انجام دادهام به سوی خدا توبه میکنم آیا توبه من پذیرفته است؟
امام فرمود: آری خدا توبهپذیر است از اسب فرود آی.
حر در این حال به امام عرض کرد: در خدمت شما سواره بهتر میتوانم عرض خدمت کنم تا پیاده، و فرود آمدن آخر کار من شهادت است.
پس از آنکه رحمت الهی شامل حال حر شد و به سپاه امام حسین (ع) پیوست همانند شیری غضبناک بر دشمن حمله کرد مدتی بدین نحو جنگید تا اینکه جماعتی از لشکر پسر سعد بر او حمله آوردند و شهیدش کردند.
وقتی امام حسین(ع) بر بالین او آمد در مرثیهاش خواند: “انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة” تو به راستی آزاد مردی هستی همان گونه که مادرت تو را نام نهاده و تو آزاد مردی در دنیا و آخرت. امام دست بر چهرهاش کشید با دستمالی سر حر را بست و پس از عاشورا “بنیتمیم” او را در فاصله یک مایلی از محل دفن امام حسین(ع) به خاک سپردند همانجا که قبر کنونی اوست، بیرون کربلا در جایی که در قدیم به آن «نواویس» میگفتهاند.
حر آزاد بود همانند نامش وهیچ فرد آزادهای زیر طوق ظلم نمیرود.
روایت داریم که یک ساعت تفکر از عبادت 70 سال بهتر است. از شیخ مرتضی انصاری سوال کردند که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آیا می شود کسی یک ساعت تفکر کند و این تفکر وی از عبادت 70 ساله یک عابد برتر باشد؟ شیخ انصاری فرمود: «بله، فکری مانند فکر جناب حرّ در روز عاشورا؛ وی یک ساعت تفکر و تأمّل کرد و بهشت و جهنم را تشخیص داد؛ اما عمر سعد سالها عبادت کرد و در پایان نتوانست راه درست را تشخیص دهد» بنابراین برتری یک لحظه تفکر از 70 سال عبادت را می توان از جناب حر آموخت.
فرصت شناسی حر
استفاده به موقع از فرصت ها را نیز می توان از جناب حر یاد گرفت. جناب حر یک ثانیه را نیز از دست نداد، اگر چند ساعتی بیشتر تأمل می کرد ممکن بود حضرت به شهادت برسند و او هرگز عاقبت به خیر نمی شد. ایشان از فرصت ها بهترین استفاده ها را کرد و راهش را از باطل به حق برگرداند.
حر برای امام نامه ننوشته بود اما آمد
خیلی ها به امام نامه نوشتند اما نیامدند؛ توّابین که ما در تاریخ درباره آنها می خوانیم برای امام نامه نوشته بودند اما زمانی که امام آمدند به یاری امام نشتافتند. وقتی حضرت نامه ها را به حرّ نشان دادند حرّ عرضه داشت: «من نامه ننوشته ام» اما با این حال در کنار امام قرار گرفت و از حضرت دفاع کرد، این نیز درس بزرگ دیگری است.
با یک نگاه اجمالی به زندگی جناب حر(ع) در می یابیم که این سه خصیصه یعنی انس با قرآن، ادب در مقابل امام حسین(ع) و محبت حضرت زهرا(س) و نماز اول وقت باعث نجات حربن یزید ریاحی شد.
شعری در وصف حر:
من آن حرم که حریّت عطا کرده است مولایم
مخوانیدم دگـر حــرّ یزیـدی، حــر زهرایم
اگر چـه ذره ام، در دامـن پـرمهـر خورشیدم
اگرچـه قطـره بودم، وصـلِ دریا کرد دریایم