60

حکایت یک بسیجی که به مرتبه سرداری رسید/ دانش آموزی که مشق عشق را با خط خون نوشت

  • کد خبر : 5579
  • 19 آبان 1401 - 0:00
حکایت یک بسیجی که به مرتبه سرداری رسید/ دانش آموزی که مشق عشق را با خط خون نوشت
سردار شهید هوشنگ کوهی یک بسیجی جان برکف بود که به علت شجاعت و تقوای فراوانش مسئولیت اطلاعات عملیات لشکر ۱۹ فجر به او واگذار شد و در ۲۶ اردیبهشت ماه سال۶۲ با تنی مجروح، جان را به جان آفرین تسلیم کرد و به برادر شهیدش پیوست.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهارکوار، هنوز وجودم از عطر حضور در کنار مادرش آکنده است، با وجود اینکه بیش از 10 سال از آن دیدار می گذرد شمیم دلنشینش هماره لبخندی را برایم به ارمغان‌ می آورد، از تبار سادات بود و نور ایمان در وجودش موج می زد.

مادر از سال هایی که در انتظار جاویدش به سرآورده سخن گفت، در حالیکه راضی بودن به رضای خدا در کلامش متبلور بود. او از شجاعت مثال زدنی هوشنگ برای ما گفت و زیبایی رفتارش را در قالب کلام هایی ساده برایمان به تصویر کشید.

حالا نزدیک به دوسال است که مادر شهید جاویدالاثر جاوید کوهی و سردار شهید هوشنگ کوهی با ندای “یا ایتها النفس المطمئنه” پروردگار، پرستووار راه آسمانها را در پیش گرفته است، با “ارجعی الی ربک راضیه مرضیه” در جوار حق ماوا گرفته است، با “فادخلی فی عبادی” زائر هوشنگ و جاویدش گشته و با “فادخلی جنتی” او ، در بهشت نزد صالحان سکنی گزیده است.‌

مروری بر فصل های حیات

سردار شهید هوشنگ کوهی در پنجم دی ماه سال۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی در شهر کوار به عنوان هفتمین فرزند خانواده پا به عرصه دنیای خاکی گذاشت. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در کوار به پایان رساند. سپس در هنرستان شهید غفاری کوار که با تقدیم۳۶ عقیق سرخ هماره اذان شهادت و رشادت سرمی دهد، در رشته برق مشغول به تحصیل شد و در آنجا دیپلم گرفت.

شهید کوهی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با همکاری برادرانش اقدام به شعارنویسی بر روی دیوارها و برپایی تظاهراتهای متعدد می نمود. او در فتح شهربانی شیراز به دست نیروهای انقلابی نیز شرکت داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد کمیته انقلاب شد و با ورود به یک هسته مقاومت، مسئولیت برقراری امنیت در شهر کوار را برعهده گرفت.

وی با شروع جنگ تحمیلی کمک های مردمی را از روستاهای منطقه به سمت جبهه هدایت می کرد. او علی رغم فعالیت های زیادی که در پشت جبهه داشت، بالاخره طاقت از کف داد و برای اولین بار در سال۱۳۶۰ به جبهه رفت و به تنگه چزابه اعزام شد. او در حالی که تیرباری را به گردن آویخته بود، به دل دشمن زد و پس از آنکه آنها را تار و مار کرد، از ناحیه پا مجروح شد. بعد از بهبودی نسبی با شنیدن خبر مفقود شدن برادرش جاوید در دوم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ در جبهه شوش با اینکه در دانشگاه قبول شده بود، دوباره به جبهه رفت.

در این برهه به علت شناختی که نسبت به او داشتند او را به سمت فرماندهی گردان منصوب کردند. سپس به علت شجاعت‌ و تقوای فراوانش به عنوان مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۱۹ فجر راهی عرصه نبرد با دشمن شد.

این سردار بزرگ سپاه اسلام در هفدهم اردیبهشت ماه سال۱۳۶۲، یک سال بعد از شهادت پرافتخار برادرش جاوید در تنگه ابوغریب به وسیله ترکش نیروهای بعثی از ناحیه شکم مجروح شد و به بیمارستان گلستان تهران انتقال یافت.

سردار شهید هوشنگ کوهی پس از 9 روز در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۲ ردای شهادت را برتن کرد و به همراه برادر، نامش در ردیف شهدای دفاع مقدس و ۵۰۰ شهید کوار ثبت و ضبط گردید.

شهید هوشنگ کوهی

گلی گم کرده ام می جویم او را

یکی از همرزمان شهید هوشنگ کوهی می گفت: هوشنگ روی کوله پشتی اش این بیت را نوشته بود: گلی گم کرده ام می جویم او را / به هر گل می رسم می بویم او را. حدس می زدم بدون هدف خاصی این بیت را نوشته است، اما مدتی بعد جریان را فهمیدم. می دیدم بعضی روزها بیلی پشت ماشین می گذارد و چند ساعتی ناپدید می شود. فهمیدیم که برادرش “جاوید کوهی” در عملیات فتح المبین شهید شده و پیکرش مفقود است. هوشنگ هم در وقت های بیکاری از فکه به سمت شوش را دنبال برادر می گردد.

خواهر شهید هوشنگ کوهی در وصف برادر خود می گوید: شهید هوشنگ جوانی کم حرف و خنده رو بود. بسیار متواضع و جوانمرد بود که به این‌ خصیصه، شهره خاص و عام بود. در دست گیری از فقرا و نیازمندان پیشگام بود و به کودکان یتیم توجه خاصی نشان می داد.

شهید هوشنگ علاقه زیادی به درس خواندن داشت. گاهی برای امتحان دادن از جبهه به خانه می آمد و بعد از امتحان دوباره به جبهه باز می گشت و با این وجود نمرات خوبی هم می گرفت. بعد از شهادتش، برادر دیگرم در دانشگاه قبول شد، اما او دانشگاه جبهه را برگزید.

در فرازی از وصیت نامه سردار شهید هوشنگ‌کوهی آمده است: امام خمینی برای ما مثل امام حسین(ع)است. باید کمکش کنیم و تنهایش نگذاریم. پیرو راهش باشیم تا بعدها حسرت نخوریم از اینکه مثل امام حسین(ع) در زمان خودش تنهایش گذاشته ایم.

شهید هوشنگ کوهی از دریچه نگاه یک دوست و همرزم

عبدالله عظیمی  جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس و از دوستان و همرزمان شهید هوشنگ کوهی گفت: سردار شهید هوشنگ کوهی، انسانی زرنگ و بااخلاق بود و نسبت به جمهوری اسلامی تعصب خاص و اعتقاد شدیدی به امام خمینی و دشمنی دیرینه با صدام‌داشت، او فردی دلیر و شجاع بود که اخلاق رزمندگیش خیلی ها را تحت تاثیر قرار می داد. حتی من که جانباز دو پا قطع بودم و جبهه را درک کرده بودم، از ایشان روحیه می گرفتم، ما با هم در راهپیمایی ها و تظاهرات های قبل از انقلاب در شیراز شرکت می کردیم. برادرش نصرالله کوهی با شهید دستغیب در شیراز مراوده داشت و اعلامیه های امام را از آنجا به کوار می آورد و در جریان تصرف پاسگاه کوار به اتفاق یکدیگر فعال بودیم.‌

وی افزود: مسابقه دو استقامتی با تمام تجهیزات در لشکر برگزارشد. هوشنگ قبلا از ناحیه پا مجروح شده بود، با این‌وجود حدود پنج دقیقه زودتر از بقیه رزمندگان به خط پایان رسید و نفر اول شد . در خمپاره باران خط مقدم خودمان تا خط دو و سه با شجاعت رانندگی می کرد. وقتی در کنارش بودم به او می گفتم چه طور باید باسرعت حرکت‌کند تا دیرتر مورد هدف قرار بگیرد.

وی اظهار داشت: شهید کوهی مدتی در بیمارستان بستری بود و هنوز به بهبودی کامل نرسیده بود که به جبهه بازگشت. چون عملیاتی در پیش بود و می خواست خود را به عملیات برساند. من هر چه به او اصرار کردم و گفتم به خانه برگرد، وضعیت جسمانیت خوب نیست و زخمهایت عفونت می کند قبول نکرد.‌او به راهی که انتخاب کرده بود ایمان داشت، برای همین مصمم و با اراده در این مسیر گام برمی داشت.

عبدالله عظیمی گفت: شهید کوهی برای فریضه نماز اهمیت خاصی قائل بود و به محض شنیدن صدای اذان، هر کاری را کنار می گذاشت و به اقامه نماز مشغول می شد.

او در وصف روحیه ایثار و از خودگذشتگی خانواده شهیدان کوهی افزود: مادر شهید کوهی خانمی بزرگوار و مومن بود. من افتخار مصاحبت با این بانوی فداکار را داشتم، کسی که که شایستگی مادر دو شهید بودن را داشت. من از روحیه بالای او تعجب می کردم. پدرش هم انسان صبوری بود.‌ این خانواده در ارتباط با انقلاب خسارت های زیادی دیدند. زمانی که یاغی های کوار منازل آنان را به رگبار گلوله بستند، آنان استقامت کردند و در کوار ماندند.

عظیمی افزود: زمانی که برادرشان پاسدار بود گاهی منبعی برای پرداخت حقوق پاسداران وجود نداشت، او از پدرش پول می گرفت و به آنان‌ پرداخت می کرد. این خانواده از لحاظ مالی، معنوی،اجتماعی و اسلامی زحمات بسیاری برای انقلاب کشیدند و پرچمدار پیروزی و به ثمر نشستن انقلاب اسلامی در شهرستان کوار هستند.

این جانباز۷۰٪ دفاع مقدس در پایان گفت: امید که جوانان ما بتوانند یاد این دو شهید عزیز و سایر شهیدان را گرامی بدارند و با ادامه راه آنان، در نظام جمهوری اسلامی دلاوریهای این بزرگواران را بار دیگر در معرض دید جهانیان قرار دهند.

لینک کوتاه : https://baharekavar.ir/?p=5579

ثبت نظرات

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال نظرات
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.