به گزارش پایگاه خبری احلیلی بهارکوار، از روزها قبل منتظر این شب باشکوه بودند و متن سرود بیعت با علی را در خانه تمرین می کردند. با شور و اشتیاق از پدر و مادر خود می پرسیدند چند شب دیگر مانده تا خواننده سرود سلام فرمانده به شهر ما بیاید؟
آری، دهه نودی های شهر اکبرآباد را می گویم. آن ها به اتفاق اعضای خانواده مثل قبل که با شور سرودهای سلام فرمانده را تمرین کرده و یاد گرفته بودند، با عشق خاصی سرود بیعت با علی را در خانه می خواندند.
شب موعود نزدیک و شهر اکبرآباد برای یک اجتماع بزرگ آماده می شد. از روزها قبل تمهیدات لازم برای این گردهمایی که قرار بود قلب های خانواده های غدیری و علوی شهر را به هم پیوند دهد، اندیشیده شده بود.
جوانان شهر اکبراباد؛ پرتکاپو در برگزاری جشن
جوانان، پرشور و شعور در آماده سازی مکان و چراغانی نمودن فضای مراسم تلاش می کردند. کار، سخت اما عاشقانه بود.
صحنه اجرا به تصویری از روز عید غدیر خم که رسول گرامی(ص) دست مولا علی(ع) را بالا برد و او را جانشین و راهبر پس از خویش معرفی نمود، آراسته شد.
قرار بود بزرگ ترین جشن خیابانی در بولوار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اکبرآباد برگزار شود. صندلی ها چیده شدند و فضا برای پذیرایی از کودکان و خانواده های آنان آب و جارو شد.
برخی از خانواده ها به اتفاق بچه های خود با شوق وصف ناپذیری از ساعاتی قبل در محل جشن، حاضر شده بودند.
هر لحظه به جمعیت حضار افزوده می شد. حضور کودکان و نوجوانان در جمع بر صفا و صمیمیت مراسم می افزود.
بالاخره انتظار به سر آمد و ابوذر روحی خواننده محبوب سرودهای محتوایی و مذهبی به سکوی اجرا آمد.
به اهتزاز در آمدن بیرق های بیعت با علی(ع)
کودکان، نوجوانان و جوانان با بیرق های خوش رنگی که هریک حاوی پیامی راجع به امیرالمومنین علی(ع) بود، آماده خواندن سرودها می شدند.
چه زیبا و تماشایی بود وقتی کودکان و نوجوانان با صفای باطن و قلب پرمهر خود یکپارچه امام منتظر را صدا می زدند و با شور می خواندند؛ فرمانده سلام، ای مهربون تر از مادر و بابام. منتظرت بودم، منتظرت هستم. آقای مهربون، دستاتو بذار توی دستم…
شهر اکبرآباد یکپارچه شور و شعور شده بود. جمعیت مشتاق، امام زمان خود را که از نسل حیدر کرار است، صدا می زدند.
حرکت پرچم ها حینخواندن سرود، لبیک به ندای امام عصر و نشان دادن نور گوشی های همراه، چراغ سبزی برای یاری امام و ولی زمانه بود.
فریادها رساتر می شد و بانگ ” هزار و اندی ساله همه عالم دنبال مهدی اند، غصه سربازاتو نخور آقا، سربازات هزار و چهارصدی اند ” پاسخ مثبت به ندای “این معین یعیننی” حسین زمان را در افق طنینانداز می کرد.
مراسم آن قدر پرشور بود که دل کندن را برای حضار سخت می نمود. کم کم جمعیت پراکنده می شد، اما دل های آنان در بیعت با علی(ع) و نسل او متحد و یکپارچه بود.