سال۱۳۴۸ ؛ مثل دیروز بود که در جمع خانواده ای زحمت کش و باایمان پا به عرصه حیات نهاد. اگر خوب، خاطرات مدرسه ی ابتدایی شاه شهیدان را بررسی کنی هنوز هم پسر درس خوانی را که وجودش غرق مهر و صفا بود ، به یاد دارد. پسری که ضمن تحصیل، در امرار معاش خانواده نیز فعال بود.
دوران راهنمایی را در مدرسه ی شهید دیلمی کوار گذراند و در این مقطع، جزء شاگردان ممتاز بود ، نوجوانی عاشق کتاب، اهل مطالعه و ورزش فوتبال. ورزش در او روحیه ی جوانمردی و گذشت را زنده کرده بود. آری سخن از دانش آموزیست که با تاسی از مکتب عاشورا، مشق شهامت را با قلم خون نگاشت و بیرق ایمان و شجاعت را بر قله های رفیع فداکاری و پایمردی به اهتزاز درآورد.
وقتی به رفتار جوانمردانه اش نظر می کنی، گلواژه های ایثار در ضمیرت شکوفا می شوند و یک بغل تحسین را نثار روح بلندش می کنند ؛ شهید صمد زارع را می گویم . او که با مسجد الفتی دوچندان داشت و اهتمام به نماز اول وقت را که شاهرگ حیاتی هر فرد مسلمان برای نیل به سعادت دنیا و عقبی است، سرلوحه ی کارش قرار داده بود.
شهید زارع با شور و علاقه ی خاصی در فعالیت های فرهنگی و مذهبی حضور می یافت و از اینکه به صف بسیجیان پیوسته بود ، به خود می بالید.
او دانش آموز رشته ی ساخت و تولید در هنرستان شهید غفاری بود که در بسیج دانش آموزی مدرسه و انجمن اسلامی هنرستان فعالانه مشغول بود.
سال۶۴، شانزده ساله بود که حضور در جبهه را بر کلاس آرام درس ترجیح داد و عازم سرزمین های نبرد و حماسه گشت. در همین اعزام بود که در فاو از ناحیه ی پا به شدت زخمی شد و یک ماه در بیمارستان تهران بستری گشت.
پس از بهبودی نسبی حضور در جبهه ها را از سر گرفت و مجددا راهی عرصه ی نبرد رو در رو با دشمن شد.
این بار عملیات کربلای ۵ و منطقه ی شلمچه ، واسطه ی وصل شهید صمد زارع به عالم افلاک گشت، آن گاه که با تنی مجروح به زیارت حسین ع، سرور آزادگان شتافت و آب حیات از دست یار نوشید و سیراب گشت.
خاطرات شهید
آقای محمد زارع در باره برادر خود – شهید صمد زارع – می گوید :
شهید صمد زارع در طول حیات خود فردی نمونه بود، چه از نظر اخلاقی و چه از لحاظ روحیه ی ایثار و فداکاری . به ورزش اهمیت زیادی می داد و در رشته ی فوتبال موفق بود. اخلاق ورزشی او زبانزد همه بود. پدرم همیشه از رفتار و اخلاق و محبتش صحبت می کرد. از مدرسه که برمی گشت ،برای درس خواندن و کمک به پدر برنامه ریزی داشت و در کار کشاورزی کمک حال او بود. منزل ما نزدیک مسجد بود ، او همیشه به مسجد می رفت و نمازش را در خانه ی خدا اقامه می کرد.
آقای زالپور کشاورز – هم کلاسی و هم رزم شهید صمد زارع – درباره شب عملیات و نحوه مجروح شدن شهید می گوید :
من با صمد سال های هنرستان با هم بزرگ شدیم . شب پروازش به آسمانها نیز خداوند توفیق داد ، از روز قبل یکدیگر را پیدا کنیم. داستان این بود ؛ حاج احمد نوروزی برای گردانهای عملیاتی، تخریب چی داوطلب می خواست. من اعلام آمادگی کردم. چون شب قبل از عملیات برگشته بودم ، نپذیرفت. ایشان لحظاتی بعد آمد و گفت آماده شوید تا به مقر تاکتیکی برویم. من و موسی غلام نژاد ، تخریب چی بارکننده ی مسیر عملیات ۳ ، گردان عمل کننده شدیم.
وقتی به مقر گردانها در شلمچه رفتیم ، شنیدم صمد عزیز هم در آن پروانه است. در آفتاب و در دشت شلمچه بمباران شیمیایی شدیم.
درتاریخ 19 دیماه 65 سپاهیان محمد(ص) درساعت 35/1 دقیقه بامداد یورش دلیرانه ای را به جهت تنبیه متجاوزین بعثی عراق ودفع تجاوز با اتکاء به پروردگارجهانیان درمنطقه عمومی شلمچه که آن را به تعبیری (( دروازه بصره )) می نا میدند آغاز کردند . این یورش دلاورانه درهمان اولین ساعات شروع پیروزی های غرورآفرین برای رزمندگان اسلام وشکست وتباهی برای بعثیان کافر نوید می داد .
در روز ششم عملیات کربلای 5 و در تاریخ 24/10/65 قرارگاه نجف مأموریت تصرف کامل جزیره بوارین ویک قرارگاه دشمن را داشت .رزمندگان دلیر اسلام که درگردان های مختلف سازماندهی شده بودند به دلیل کثرت گردان های عمل کننده ، گردان ها درنوبت برای عملیات قرارداشتند. این انتظار که در منطقه عملیاتی بود بعضی مواقع به دلیل بمباران شیمیایی عراق سبب اسب دیدگی نیروهای گردان ها می شد . گردان های امام حسین ، فاطمه زهرا و حضرت زینب که از نیروهای تحت فرماندهی قرارگاه نجف بودند ، مأموریت نفوذ تصرف و پاکسازی قرارگاه دشمن پشت نهر الدوعیجی و کنار کانال ماهی را داشتند.
برخی از نیروهای این گردان ها به دلیل استشمام گازهای شیمیایی دشمن قادر به یاری گردان نبودند وبه عقب فرستاده شدند. بقیه بچه های رزمنده گر ان بالاخره توانستند توفیق حضور درعملیات را به دست آورند ودر ساعت 5/2 عصر با تویوتاهای لشکر عازم منطقه اصلی عملیات گردیدند. برادر شهیدمان صمد زارع نیز یکی از مجروحان شیمیایی آن گردان ها بود که با وجود چشمانی سرخ شده از گازهای شیمیایی دشمن عزم عملیات را کرد وبه عقب برنگشت .
نیروهای این سه گردان پس از استقرار درخط مقدم وتوجیه فرماندهان دسته ها پس از نماز و مناجات مراسم خداحافظی را انجام دادند . دراین زمان بچه های تخریب محور های عبوری از میادین مین را آماده نمودند.
اولین دسته از گردان امام حسین درساعت 22.30 دقیقه به خاکریز قرارگاه نفوذ کرد ودرگیری آغاز شد.
با وجود تصرف سمت جنوبی قرارگاه ولیکن مقاومت شدید درقرارگاه ادامه داشت . استحکامات نعلی شکل قرارگاه دشمن تصرف آن را مشکل نموده بود ، زیرا تا آن زمان اینچنین استحکاماتی دربرابر نیروهای اسلام وجود نداشته بود وجنگیدن درون آنها برای فرماندهان هنوز ناشناخته به نظر می رسید .
در ساعت 5/2 نیمه شب سنگر تیربارسمت راست قرارگاه که بر روی قسمت تصرف شده توسط رزمندگان اسلام تسلط داشت کار را بر نیروهای گردان ها مشکل کرده بود .دراین زمان شیرمرد خطه کوار از روستای شاه شهیدان درخواست پشتیبانی آتش از بچه ها نمود تا سنگر تیربار را منفجرنماید .برادر شهید مان با سینه خیز درحالی که پشتیبانی آتش می شد خود را به سمت سنگرتیربار کشانید . چند لحظه بعدصدای انفجار نارنجک این شیر مرد سپاه اسلام را از حرکت بازداشت . زخمی شدن او باعث شد با درایت فرمانده دسته بچه ها از درون قرارگاه به سمت تیربار یورش برند و سنگر تیربار را منفجر نمایند و به تصرف درآورند .
بلافاصله شهید صمد زارع که از ناحیه سمت چپ شکم وران زخمی شدید شده بود سوار آمبولانس گردید وبه بیمارستان صحرایی رساندند .درآنجا پس از کمک های اولیه برادر عزیزمان را به بیمارستان شهید بقایی اهواز انتقال می دهند . شهید صمد زارع در مسیر بیمارستان شهید بقایی بی هوش نبوده است .لذا نامش را از خود او سئوال می کنند و روی لباس بیمارستانی که تنش بوده می نویسند . پس از درمانهای تکمیلی برادر عزیزمان از اهواز به یکی از بیمارستانهای اصفهان انتقال می یابد وپس از ده روز معالجات وتلاش پزشکان نمی تواند بین او خالقش همچنان جدائی بیندازد. و روح بلندش به لقای الله می پیوندد.و پیکرپاک ایشان مدتی درسردخانه اصفهان نگهداری می شود.
به دلیل نداشتن آدرس ومشخصات یگان رزمی ایشان ، پیکرپاکش درسردخانه اصفهان نگهداری می شود. و تنها نام ایشان که در دسترس بود به تمامی استانها فرستاده می شود. پس از یکماه تلاش مسئوولین وقت و خانواده شهید بالاخره آدرس محل پیکر پاکش به دست می آید. واز اصفهان به شیراز انتقال می یابد وپیکر مطهر این دلیر مرد سپاه اسلام درجوار بقعه متبرکه امامزاده شاه ابوالقاسم ودرگلزارشهدای روستای شاه شهیدان درکنار دیگرشقایق های شهیددر دل خاک آرام می گیرد.
قرارگاه بعثیان نیز بالاخره پس از یک مقاومت طولانی سقوط کرد وبه دست سپاهیان اسلام افتاد سقوط این قرارگاه باعث شد که درشب و روز هفتم وهشتم دشمن نیروهایش را تا پشت نهرجاسم در منطقه عملیاتی شلمچه به عقب بکشد.
متن وصیت نامه دانش آموز شهید محمد زارع به این شرح است؛
من به عنوان یک فرد مسلمان ، خود را مکلف و موظف می دانم تا سخنی چند به عنوان وصیت در این موقعیت از زمان بر صفحه ی کاغذ ثبت نمایم. عزیزان ! راه امام ، راه انبیاء الهی است و بر هر فرد مسلمان واجب است که در راه انبیاء قدم بگذارد و پشتیبان ولایت فقیه باشید تا کشور و انقلاب از توطئه و گزند دشمنان در امان باشد و از ملت عزیز ایران می خواهم که همیشه در صحنه باشند ، زیرا هر روز دشمنان انقلاب، مسئله ی حادتر و جدید دیگری به نمایش در می آورند.
روحش شاد.