از ویژگیهای بارز شهید محمد رحیم علی پور میتوان به زرنگ و کاری بودن، خوشاخلاقی، قوم دوستی، شوخطبعی و کمک به نیازمندان اشاره کرد. او در ادای فرایض دینی همچون نماز، زکات و خمس پیشقدم بود و در اطاعت از ولایتفقیه فردی نمونه بود. ایشان اولین شهید از شهدای مردمی و بسیجی در شهر طسوج میباشند؛ از این رو نام مبارکشان زینت بخش دبیرستان پسرانه این شهر است.
شهید محمد رحیم علی پور ۸ ساله بود که مادر خود را از دست داد و در سن ۱۸ سالگی باغم کوچ پدرش از این دنیا دست و پنجه نرم کرد. او به جهت اینکه فرزند اول خانواده بود، از همان نوجوانی امرار معاش خانواده را بر عهده گرفت. این شهید عزیز، جزء شهدای متأهل شهرستان کوار است که حاصل آن دو فرزند پسر میباشد.
سرانجام، شهید محمد رحیم علی پور که با شنیدن حکایتهای جبهههای نبرد، شوری وصفناپذیر در دلش به پا شده بود، شهریور سال ۶۰ با جمعی از دوستانش عازم سرزمینهای نور و حماسه گردید و پس از ۵۰ روز حضور دلیرانه در جبههها، در منطقهی بازی دراز روح بلندش آسمانی شد و با مدال خونین شهادت به محضر حضرت حق، شتافت.
صحبت های همسر شهید محمد رحیم علی پور:
من و شهید علی پور قبل از ازدواج باهم نسبت فامیلی داشتیم. او پسری کاری بود و کار کردن را از ۱۲ سالگی شروع کرده بود. شب به خانه یکی از اقواممان که تلویزیون داشتند، میرفت و سخنرانیهای امام را گوش میداد. او در مدرسه ابتدایی طسوج، فعالیتهای انقلابی انجام میداد. قبل از انقلاب، اطراف حرم شاهچراغ راهپیمایی شده بود و ایشان هم در آن شرکت داشت که فیلم آنهم از تلویزیون پخش شد. تصویر شهید علی پور در این راهپیمایی واضح است و فیلم آن در خانه کارگر استان فارس، موجود است. او چند بار هم در نماز جمعه شیراز به امامت آیتالله دستغیب، شرکت کرد.
اشهید محمد رحیم علی پور روزها در کورههای آجرپزی کار میکرد، طوری که کف دستانش از فرط زحمت، پینهبسته بود. حتی ماه مبارک رمضان که با فصل گرما مقارن بود، روزه میگرفت و در کورهها فعالیت میکرد و شبها هم در کار ساختمانسازی به برادرش کمک میکرد. شهید علی پور اهل صله رحم بود و در مجالس، خوشاخلاق و خندهرو بود. در عروسیهای اقوام، فعال بود و کارها را نظم میداد.
خیلی به پدر و مادرش احترام میگذاشت. میگفت اگر مادرم زنده میشد، او را بر دوش میگذاشتم و دور دنیا میچرخاندم. حتی اگر چله زمستان بود، شال و کلاه میکرد و خوراکی و ترهبار برای خواهرانش که محمودآباد زندگی میکردند، میبرد. مراقبت خاصی نسبت به حرام و حلال الهی داشت. میگفت اگر ۵۰۰ تومان مال حرام بهطرف من بیاید، ۱۰۰۰ تومان ضرر میکنم. در ادای خمس و زکات مالش نمونه بود و در کمک به نیازمندان، پیشدستی میکرد.
شهید محمد رحیم علی پور خیلی شوخطبع بود. با بچههای کوچک بازی میکرد، آنها را در زنبیل میگذاشت و آویزان میکرد. روی تخت، نماز میخواند و به شوخی میگفت میخواهم خدا مرا ببیند. موقع تولد فرزند اولمان در کارخانهای حوالی شیراز کار میکرد. بااینوجود خودش را بالای سرم رساند، از خواهرش مشورت گرفت و نام پسرمان را انتخاب کرد.
وقتی دخترمان به دنیا آمد، خیلی خوشحال بود. ناگفته نماند که دخترم بعد از شهادت پدرش در چاه افتاد و از دنیا رفت. شهید دیلمی آن روز به منزل ما آمد و ما چند بار میزبان قدوم این شهید عزیز در منزلمان بودیم. شهید دیلمی خیلی حرفهای تاریخی میزد. میگفت شهید لیاقت دارد. خداوند نعمت شهادت را نصیب هرکس که دوست دارد، میکند. آدم نباید در رختخواب بمیرد.
در روستا هنوز هیچ کس زنجیر نداشت که شهید محمد رحیم علی پور زنجیری خرید و به هیئت میرفت و عزاداری میکرد. وقتی میخواستند مسجد “شهدای طسوج” را بسازند، او به عنوان کارگر در ساخت مسجد همکاری میکرد.
به امام خمینی، علاقه خاصی داشت. یک روز در کنار هم نشسته بودیم. گفتند عکس آقا پخش میکنند. محمدرحیم گفت کاش دو تا از عکسهای امام به ما میرسید. پسرم رفت و بیست تا از آن عکسها را آورد و دورتادور خانه چسباند. بعد من به شهید گفتم تو چه نیتی داشتی که آرزو کردی دوتا عکس از امام خمینی داشته باشی و بیستتا عکس به تو رسید؟
قبل از اینکه شهید محمد رحیم علی پور به جبهه برود، گفت خوابدیده که مردهام و از میوهی بهشتی خوردهام، اما تو باور نمیکنی. گفتم مگر در بهشت باز است که تو وارد آن شوی؟ تا اینکه شوری در دلش به پا شد و گفت میخواهم به جبهه بروم. گفتم خانه ما اینجا تک است و خانهای اطرافمان نیست، من میترسم. گفت یک ماه میروم و دوباره برمیگردم.
او با شهیدان جان علی کریمی، عیدی جوکار و ابوالقاسم بشیری عازم جبهه شدند که همراهانش در اعزامهای بعدی به شهادت رسیدند.
شهید علی پور پس از پنجاه روز حضور در جبهه، قصد آمدن به مرخصی داشته که سوار تویوتا میشوند و صد متری از رفقایشان فاصله میگیرند و او در این حین بر اثر اصابت ترکشهای خمپارهی دشمن به شهادت میرسد. در بین وسایلش کتابی از شهید دستغیب و شناسنامهاش بود که سوراخ و خونین گشته بود.
پس از شهادت، دو بار خوابش را دیدم؛ خواب دیدم از پشت دریچهی کوچکی دارم او را تماشا میکنم. او در محوطه بزرگی که پر از چراغ سبز بود، سوار یک دوچرخه بود. آن محوطه در بزرگی داشت که نگهبانش اجازه نمیداد من وارد آنجا شوم. نگهبان گفت اینجا، جای شما نیست، جایگاه شهداست. گفتم من کاردارم، زود میروم و برمیگردم. در را هل دادم و وارد شدم. از محمدرحیم پرسیدم ترکش به کدام قسمت از بدنت اصابت کرد؟ گفت اول به شکمم و بعد به پاهایم.
یکبار دیگر هم او را در خواب دیدم. روی دیواری که قبلاً دورتادور مزار شهدایمان چیده شده بود، نشسته بود و یک دستهکلید در دستش بود. به او گفتم این کلیدها مال کجاست؟ گفت این کلیدهای باغ بهشت است. ما از جای قبلی که دفنمان کردند، بیرون آمدهایم و در این جا به جمع شهیدان پیوستهایم. (توضیح: قبر مطهر شهیدان رسول نعمتی و محمدرحیم علی پور در کنار یکدیگر است و از سایر شهدای شهر طسوج، جدا میباشد.)
روح پاکشان همنشین شهدای کربلا باد.
وصیت نامه شهید محمد رحیم علی پور
متن وصیتنامه شهید محمدرحیم علی پور به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم ولا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
به نام پروردگاری که همه انسانها به او نیاز دارند و خود از همه بی نیاز است. چون هرکس از روزی که به دنیا میآید، حتماً باید روزی هم نزد پروردگارش بازگردد. اینیک امر حتمی است، چه بهتر که در راه خدا شهید شود و با دیگر برادران شهید صدر اسلام، همراه باشد و من به شما توصیه میکنم که ملت ایران گول منافقان را نخورند، با هم متحد شوند و فرمان امام خمینی و اسلام را به تمام جهان صادر نمایند و از تمام قوموخویشان طلب آمرزش و بخشش دارم و میخواهم از طرف من برای پیروزی اسلام دعا کنید.
وصیتم به برادرانم: که بچههای من را اسلامی تربیت دهند و با خانواده من بهطور اسلامی رفتار و اخلاق اسلامی نشان دهند و برادرم مشهدی فریدون علی پور از طرف بچههایم وکیل میکنم و ۴۹۳۴ تومان از طرف سهم امام و سهم سادات بدهکارم، به طریق اسلامی بپردازید.
۶۰/۷/۱۸ والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته