غمی به سنگینی آب ،وداع تلخ در بند بهمن با جوان ۱۸ ساله
در پیچ و خم جادههای زندگی، گاهی طبیعت سرسخت، روی دیگر خود را به ما نشان میدهد؛ رویی که اندوه را بر دلها مینشاند و تلخی را بر زبان جاری میسازد. در قلب کوار، در آغوش بند بهمن، فاجعهای رخ داد که لبخند را از لبان گرفت و جای آن را به بغض و سکوت داد. جوانی ۱۸ ساله، با قلبی مالامال از شور زندگی و عشقی بیحد به خدمت، اما به ناگاه، در اعماق آبهای بند فرو رفت و غرق در آرامش ابدی شد.
اینجا، جایی بود که نه تنها جان یک انسان، که بخشی از روح جمعی یک جامعه به درد آمد. و در این میان، چه کسی بهتر از آتشنشانان قهرمان کوار میتوانستند بار این غم سنگین را به دوش بکشند؟ تیمی از مردان استوار و فداکار، همانهایی که همیشه در دل آتش و آب، امید را زنده نگه میدارند، این بار با اندوهی عمیقتر از همیشه، وارد صحنه شدند. هر حرکتشان، هر جستجویشان در میان امواج سرد و بیرحم، فریاد بیصدای «ای کـاش» بود؛ ای کـاش میشد این سرنوشت تلخ را تغییر داد.
ساعاتی طاقتفرسا و پر از دلهره گذشت. تلاشهای بیوقفه و غواصیهای خستگیناپذیر، سرانجام به نتیجه رسید. پیکر بیجان جوان از دل آب بیرون کشیده شد، اما این پیروزی، تلختر از هر شکستی بود. آتشنشانان، با وجود انجام وظیفه به نحو احسن، در نگاهشان اندوهی عمیق موج میزد. این فقط یک عملیات نبود؛ وداع با روحی پاک بود که میتوانست آیندهای روشن داشته باشد. این غم، درد مشترک جامعهای بود که شاهد پرپر شدن یک جوان برومند بود، و آتشنشانان، بیش از هر کس دیگری، این غم را در عمق جانشان حس میکردند.
این حادثه دردناک، نه تنها شجاعت و ایثار آتشنشانان را یک بار دیگر به ما یادآوری کرد، بلکه نشان داد که پشت هر لباس فرم و هر کلاه ایمنی، قلبهایی تپنده وجود دارد که با درد و رنج مردمشان میتپد. آنها فراتر از وظیفه، همدردی و انسانیت را به نمایش میگذارند.
یـاد آن جـوان عـزیـز گـرامـی بـاد و نـام آتـشنـشـانـان فـداکـار، هـمـیـشـه در قـلـبهـا جـاودان خـواهـد مـانـد.