به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهارکوار، مراسم تقدیر از برگزیدگان چهارمین جشنواره ملی کتاب سال انقلاب اسلامی در دانشگاه آزاد اسلامی روز دوشنبه مورخ یکم اسفند ماه برگزار شد.
در این مراسم از برگزیدگان چهارمین جشنواره ملی کتاب سال انقلاب اسلامی در دو محور اصلی اندیشههای امامین و انقلاب اسلامی و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران تقدیر به عمل آمد که در محور اصلی اندیشههای امامین انقلاب اسلامی در سطح کتاب و رساله دکتری، کتاب آقا روح الله اثر حمیدرضا باقری از اهالی شهر اکبراباد رتبه سوم را به خود اختصاص داد.
نویسنده در این کتاب به بررسی دوران طلبگی امام خمینی(ره) در بستر تاریخ پرداخته است.
شایان ذکر است که 920 اثر به دبیرخانه جشنواره ارسال شد که در پایش اولیه 150 اثر ملاکهای لازم را برای حضور در جشنواره داشتند. سپس در ارزیابی ثانویه 38 اثر مورد بررسی قرار گرفتند که 14 اثر به عنوان برگزیده انتخاب شدند.
معرفی کتاب
شناخت شخصیتهای بزرگ و تاثیرگذار تاریخی مستلزم شناختن زمانه آنها و اتفاقاتی است که بر روحیات و تصمیمات آنها اثر گذاشته است و صرف بررسی زندگی شخصی نمیتواند علاقهمندان را به شناخت جامع و دقیق نسبت به احوالات آن فرد برساند.
حمیدرضا باقری به این نکته دقت داشته است. به همین خاطر تمام تمرکز کتاب «آقا روح الله» را بر مقطع محدودی از زندگی امام خمینی (ره) گذاشته است. او در این کتاب بازه تولد تا زمانی که ایشان در حوزه علمیه مشغول به تحصیل است را در نظر گرفته است اما تنها راوی خاطرات شخصی امام خمینی (ره) نیست. بلکه تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در پایان قرن سیزدهم هجری شمسی و سال های ابتدایی قرن چهاردهم را بر طبق مستندات تاریخی بازگو کرده است. حوادث انقلاب مشروطه، حضور سیدحسن مدرس در مجلس، پایان حکومت قاجاری و به قدرت رسیدن رضاخان و حوادث مسجد گوهرشاد از جمله اتفاقاتی هستند که در دوران جوانی امام رخ دادهاند و بر تفکرات ایشان تاثیر گذاشته است. همچنین نویسنده به شکل مبسوط اتفاقات خانوادگی ایشان همچون ماجرای ازدواج امام و روابط ایشان با اعضای خانواده را شرح داده است. در پایان کتاب زندگینامه مختصری از تمام اساتید امام آورده شده است. اساتیدی که در رشد علمی، اخلاقی و سیاسی امام تاثیر به سزایی داشته اند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
یک روز خانم را برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی بردم، ایشان بعد از زیارت بر مزار پدرشان حضرت آیت الله ثقفی رفتند. آن روز زیارت ایشان مقداری به طول انجامید وقتی میخواستیم برگردیم، خانم فرمودند: زودتر برویم شاید به ناهار آقا برسم . متأسفانه در بازگشت ترافیک شدیدی بود و ما نزدیک ساعت دو بعد از ظهر به خانه رسیدیم. فردای آن روز خانم به من فرمودند: دیدی چه شد؟ وقتی دیروز به خانه رفتم دیدم آقا که باید ساعت یک و ربع ناهارشان را بخورند به خاطر من نخورده و صبر کرده اند. وقتی گفتم: آقا ببخشید شما ناهارتان را میل میکردید خندید و فرمود: شما نفرمودید که دیر میآیید و این شیوه همیشگی بود که اگر به ناچار خانم دیرتر آماده میشد آقا صبر میکرد و دست به غذا نمیبرد.