به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهار کوار، دو سال است که بلای زمینی کرونا، راه سفر به آسمان و راهی نور شدن را بر عاشقان بسته است و شکر در گاهش که امسال، دوباره فرصتی برای همراهی با کاروان های راهیان سرزمین های نور و حماسه پدیدار گشته است.
چند صباحی بود که از استشمام عطر سرزمین شقایق ها دور افتاده بودم. دلم برای چند روز زیستن در مشهد لاله ها تنگ شده بود. هرگاه با راهیان نور عزم سفر می کردم، مسافت ما تا کربلا بر تابلوهایی حکاکی شده بود. آخر، مگر نه شهدا با تاسی از راه سرخ امام حسین(ع) جهاد را برگزیدند و مکتب او را چون مدرسه ای درس آموز برای زندگی انتخاب نمودند.
دلم برای نفس کشیدن در هوای شهیدان، پر می زد. کوله بارم را بستم و برای نخستین بار با خیل زائران اربعین، راهی کربلا شدم.
وقتی از مرز شلمچه وارد خاک عراق می شوی، گنبد فیروزه ای حسینیه شلمچه خودنمایی میکند. چه لحظه های شیرینی بود، وقتی از پشت فنس ها مشهد شهیدان وطن را زیارت می نمودم.
اشک ها امان نمی دادند و مدادم نام مقدس شهدایی را که در این محیط آسمانی شده بودند، بر زبان می آوردم. با شهدای گمنام مدفون در حسینیه شلمچه نجوا می کردم و عبارتی که سر در ورودی شلمچه، چشم عشاق را می نوازد، از نظر می گذراندم: ” شلمچه، بوی چادر خاکی مادرمان حضرت زهرا(س) می دهد.
مگر نه این است که شهدای گمنام با تاسی از زهرای رسول الله(ص) آرزوی گمنامی را در سر می پروراندند. آری، آنان گمنام زمین و آشنای آسمان هایند و نامشان بر لوح محفوظ پروردگار، با جوهر ستاره حکاکی شده است.
وقتی از پشت فنس ها خاک عراق را نظاره می کنی، یاد بقیع می افتی؛ چرا که شهدای زهرایی غریبانه پشت این موانع مدفون اند و دسترسی به آن سو برای تو دشوار است.
شلمچه، معراج خیل زیادی از لاله های فارس است و لاله های بزرگ و شاخصی از این دیار، در این سرزمین مقدس آسمانی شده اند.
بی دلیل نیست که راویان، وجب به وجب خاک شلمچه را آغشته به خون لاله ها توصیف می کنند و از عملیات های بزرگی چون رمضان، کربلای۴ و کربلای۵ در این خاک سخن می گویند.
کربلای۴، یاد غواصان دست بسته ای را که چند سال پیش به وطن بازگشتند، در ذهن ها تداعی می کند. آنان که مظلومانه در گوشه ای از بهشت خدا در زمین مدفون ماندند و پدر و مادر در آرزوی نشانی از آنها چشم از این عالم فرو بستند.
مهبط لاله های کربلای۴، علقمه و نهر خیّن، وعده گاه تماشایی زائران سرزمین نور برای وصل به روزهای مجاهدت و سلوک عارفانه فرزندان روح الله است.
وقتی زائر معراج لاله های عملیات والفجر۸ می شوی، از شجاعت و روحیه ایثار رزمندگان وطن، شگفت زده می گردی که چگونه از اروند متلاطم عبور کرده و حماسه بلند بهمن۶۴ را سرودند
روبروی تو مسجد فاو خودنمایی می کند و دلت را با حرم هشتمین حجت خدا، گره می زند؛ چرا که رزمندگان پس از فتح فاو، پرچم مقدس حرم این امام همام را بر گنبد مسجد شهر فاو به اهتزاز درآوردند.
شب های این عملیات را یاد می کنی و سرهایی که به محض بالا آمدن از آب، نشانه رفتند و پیشانی هایی که گلوله قناسه آن ها را بوسید.
به پیکرهای پاکی می اندیشی که آب، آن ها را تا خلیج همیشه فارس با خود برد و برخی را هرگز بازنگرداند.
وقتی به هویزه قدم می گذاری، گویی به کربلا قدم گذارده ای؛ چرا که فرماندهی سپاه را سید حسین علم الهدی بر عهده داشت و دشمن با شنی تانک ها بر پیکر مطهر شهیدان تاخت. تانک ها به سان اسب های آهنین پیکر شهدا را با خاک یکسان کردند و اجساد مطهر، روزها زیر آفتاب سوزان خوزستان ماندند.
اینجا دانشگاه دانشجویان پیرو خط امام و کربلای ایران است و کمی آن سوتر، زیارتگاه مردم کرخه نور که خلبان ایرانی را به روستای خود پناه دادند و توسط صدام، قتل عام شدند
زیارتگاه آخر، معراج شهدا در شهر اهواز است. مهبطی که دوست نداری از آن دل بکنی. جایی که شهدای تازه تفحص شده را برای زیارت کاروان های راهیان نور می آورند.
اینجا، زیارتگاه شهدایی است که روزی علی اکبروار و در قامتی رعنا با پدر، مادر، فرزند و همسران خویش وداع نموده و اکنون علی اصغروار به آغوش وطن بازگشته اند.
و به راستی، دل بریدن از این لاله ها برای زائران کوی نور، بسی سخت است. کاروان، با لاله ها وداع می کنند، در حالی که دلشان را نزد آنان جاگذاشته اند.
و خوشا آنان که بر عهدی که با لاله ها بسته اند، پایدارند، با یاد شقایق های وطن، بر میثاق خویش استوارتر می می شوند و هر روز بر ایمان و عقیده خود نسبت به این راه می افزایند.