به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهار کوار، سردار بزرگ اسلام سردار شهید سردار خورشیدی علاوه بر اینکه پیشوند سرداری بر نام او می درخشد نام سردار را زیبنده خود نموده است. او سالها قبل از پيروزي انقلاب ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در محيط ساده و صميمي زادگاهش روستاي “ارباب سفلی” از توابع شهرستان کوار گذراند و وارد دبستان روستا شد و تحصیلات خود را تا سال سوم راهنمایی ادامه داد.
با اوجگيري قيام مردمي انقلاب اسلامي، سردار نيز مشتاقانه به صف اول مجاهدين و مبارزين راه حق پيوست و فعاليتهاي سياسي و انقلابي زيادي انجام داد.با شروع جنگ تحميلي سردار خورشیدی نيز به همراه ساير همرزمانش سلاح بر دوش گرفت و مردانه قدم برجبهههاي خوزستان نهاد. عملياتهاي بيتالمقدس وطريق القدس شاهد دلاوري هاي او بود.سردار در ادامه به جمع سبزپوشان سپاهي پيوست و به عنوان مسئول تخريب لشگر19 فجر در عملياتها حضور يافت.
غواص تخریب چی
او که وجودش را در طبق اخلاص براي خدمت بيشتر به ميهنش نهاده بود با گذراندن دورههاي مختلف آموزش غواصي در زمستان سرد سال 1364 به عنوان غواص تخريب چي دل به امواج خروشان اروند رود سپرد و مأموريت احداث موانع (ميدان مين) را در حاشيه خور عبدالله با موفقيت به پايان رساند.
در عملياتهاي کربلاي4و5 والفجر10 رشادتهاي فراواني از خود بر جاي گذاشت. سردار رشيد اسلام آخرين مأموريت پر حماسة خويش را در عمليات بيتالمقدس 7 با انهدام دژ خاکي و پخش آب در مسير دشمن و نهايتاً تثبیت خط با موفقيت به پايان رساند و به کمک همرزمانش موفق شدند آخرين پايههاي مقر عراقی ها را منهدم کنند.
آخرین نماز عشق؛ طلوعی که با غروب خورشید همراه بود
با طلوع سپيدة چهارم تيرماه مردان حق نماز صبح را به جا آوردند و به شکرانه اين حماسه عظيم معبود را ستايش نمودند اما ساعاتي بعد دشمن که تاب اين شکست مفتضحانه را نداشت ديوانهوار مقر تخريب و مهندسي که در پناه حسينيه جزيره مجنون جاي گرفته بود را بمباران شيميايي نمود و در هاله اي از دود و آتش سردار رشيد اسلام زخمهاي سرخ را به جان خريد و عاشقانه به سوي ملکوت پرواز کرد و جسم مطهرش را به خاک مجنون جاي گذاشت و اکنون پس از سالها هنوز هور نشانی از این یوسف گمگشته به دیار کنعان نداده است تا در پناه آن دل غمدیده خود را به شمه ای از بوی یار تسکین دهد.
خاطره ای از همرزم شهید سردار خورشیدی درباره وی با موضوع پایان جنگ
یک روز از سردار پرسیدم: خب شما می گویی این جنگ آخر و عاقبتش چه می شود؟
گفت : « این جنگ تا هر جا هم که طول بکشد به نفع اسلام تمام می شود اما خیلی دلم می خواهد در پایان جنگ ببینم این مردم بعد از جنگ چه می کنند؟ چه از این دولت می خواهند ؟ و مهمترین آرزویی که دارم این است که بعد از جنگ، بچه های بسیج و سپاه و مردم را ببینم چه می شوند . »
شهید خورشیدی از نگاه سردار ابراهیمی
سردار ابراهیمی می گوید: سردار خورشیدی باعث افتخار فارس و روستای ارباب است.در واحد تخریب، همیشه برترین، بهترین، شجاع ترین و قهرمان ترین افراد حضور داشتند تا گردان های دیگر به اهداف از پیش تعیین شده عملیات برسند و سردار خورشیدی از این افراد بود.
شهید خورشیدی پس از والفجر 10 و شهادت دوست و همراه خود، شهید مراد زاهدنیا، دل از دست داد و از چند شب قبل از شهادتش ماموریتی را پذیرفت که زیر دید و تیر دشمن بود. هرشب در آن منطقه حداقل یکی دو شهید داشتیم و پایان این عملیات قطعا شهادت بود و او می دانست. به همین دلیل کارت و پلاک خود را جدا کرده بود تا گمنام باقی بماند و امام زاده عشق روستای ارباب شود.
ماموریت سردار خورشیدی، ایجاد کانالی در پد دشمن با خرج پودر آذر و TNTبود که تمام جناح این پد را آب فراگرفته بود؛ این ماموریتی سخت و سنگین بود که سردار به خوبی از پس آن برآمد.
وقتی شهید خورشیدی کانال را منفجر می کرد، قلوه سنگ ها به آسمان رفته و بر کلاه آهنی های عراقی ها فرود می آمد و آن ها از ترس فریاد می زدند و سردار شهید از این وضعیت عراقی ها خنده اش می گرفت.
سردار خورشیدی و نیروهایش آخرین لحظات خود را در این کانال گذراندند و هر لحظه احتمال شهادت آن ها بود. از مخابرات طرح دادند که از نوک کانال سیم بکشیم تا بچه های کانال که روزانه به فوز عظیم شهادت می رسیدند، حداقل در آخرین لحظات با خانواده هایشان با خط FXصحبت کنند.
از آن کانال رزمنده ای به مادرش زنگ زد. مادر پرسید کجایی و رزمنده گفت: ما نوک اسلام هستیم.
سردار خورشیدی بسیار تنومند و قوی بود، به حدی که حتی اگر بارها زخمی می شد باز هم با صلابت می ایستاد و کارش را انجام می داد، و حتی از وسایلی که از عراقی ها به غنیمت گرفته بود علیه خودشان استفاده می کرد. از اسلحه گرفته تا خنجر، سرنیزه، و حتی ماشین و با وجود شرایط خاص سردار خورشیدی، به شهادت رسید.
در شب میلاد امام رضا(ع) در تاریخ 67/4/4، در منطقه جزیره مجنون، دشمن برای اولین بار از سلاح شیمیایی گاز سیانور استفاده کرد و نیروهای حاضر در آن منطقه، حتی قبل از این که از سلاحشان استفاده کنند به شهادت رسیدند.
پس از این حمله شیمیایی، دشمن بعثی جزیره مجنون را محاصره کرد و با توپ و تانک و کاتیوشا در واقع جزیره را ذوب کرد.
فردای آن روز باوجود حجم سنگین آتش دشمن و آلودگی منطقه، به آن جا رفته و سعی در جابجایی شهدا و مجروحان داشتیم که سردار خورشیدی را پیدا نکردیم و او با گذشت سالها هنوز گمنام مانده و امامزاده عشق روستای ارباب شده است.