به گزارش بهار کوار، بسیجی شهید عین الله شکوهی فرزند حامد از شهدای دانشآموز شهرستان کوار، متولد سال ۱۳۵۳ در روستای ارباب سفلی هستند. ایشان تنها فرزند پسر خانواده بودند و رابطه عاطفی قوی با سایر افراد خانواده داشتند.
دوران تحصیلی ابتدایی خود را در زادگاهشان سپری کردند و برای مقطع راهنمایی وارد مدرسه شهید اکبرآبادی شهر اکبرآباد شدند. در همین دوران بود که فعالیتهای انقلابی خود را شروع نمودند و با تأثیرپذیری از دوستان خود_شهیدان علیرضا فتحی و مرتضی آموزگار- علاقهمند به حضور در جبهه نبرد گردیدند.
شهید عین الله شکوهی ازاینرو به اتفاق جمعی از دوستان خود عازم جبهههای نبرد گردیدند و رشادتهای فراوانی از خود به یادگار گذاشتند. سرانجام در عملیات کربلای ۵، شلمچه میعادگاه وصل او به آستان جانان شد و در چهارم اسفند سال ۱۳۶۵، همکلاسیهای آسمانیاش را به آغوش کشید و اینگونه ” فهمیده” ای دیگر به مدرسه شقایق نشینان عرشی راه یافت.
خاطره ای از پسرعموی شهید عین الله شکوهی:
گتوند، با جمع زیادی از بچههای محل که به جبهه اعزام شده بودند، دورهم نشسته بودیم. بچهها پیشنهاد کردند، قرعه بزنیم که مشخص شود، نوبت کیست که این دوره شهید میشود. قرعه به نام شهید عین الله شکوهی افتاد. ایشان بسیار خوشحال شد. چون مشتاق وصل به شهیدان علیرضا فتحی و مرتضی آموزگار بود، به من گفت: از جبهه که برگشتی، به پدر و مادرم بگو من راه شهدا را ادامه خواهم داد و به آنها خواهم رسید.
خاطره ای از هم رزم شهید:
در جبهه بودم. به من خبر رسید که عین الله هم به جبهه آمده است. با توجه به این که علاقه زیادی به هم داشتیم، سریع خودم را به گتوند رساندم. چون عین الله کم سن و سال و تنها پسر خانواده بود، اصرار کردم که برگردد.
شهید عین الله شکوهی گفت:” من راه خود را انتخاب کردهام و میخواهم ادامهدهنده راه شهدا مخصوصاً دوستان شهیدم آموزگار و فتحی باشم. مگر خون من رنگینتر از دیگر شهداست. من در جبهه میمانم و به راهی که انتخاب کردهام ادامه میدهم تابه شرف شهادت نائل آیم.”
وصیت نامه:
متن وصیت نامه ای که در لباس های آغشته به خون شهید عین الله شکوهی یافته شده بدین شرح است:
آنقدر به جبهه میروم و میجنگم تا شهید شوم. ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب شهادت شهید شد و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.
ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود. همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید. برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان در بین شما تفرقه نیندازند و شمارا از روحانیت متعهد جدا نسازند که اگر چنین کنند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتها است.
حضورتان را در جبهههای نبرد حق علیه باطل ثابت نگه دارید اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند. بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند اما باشد که دماء شهداء آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند.
سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین(ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامیکه همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.
گردآورنده: فاطمه دیباور خبرنگار بخش دفاع مقدس بهار کوار