5

زندگینامه شهید جاویدالاثر جمشید کوهی

  • کد خبر : 30149
  • 09 مهر 1403 - 20:31
زندگینامه شهید جاویدالاثر جمشید کوهی
« ما با احترام به گفتۀ خودت که گفته بودی مرا جاوید بنامید تو را جاوید می نامیم ، شاید می دانستی مفقود خواهی شد وبعد از سال ها تو را جاویدالأثر می خوانند ، آر ی  تو جاویدی ... و جاوید می مانی ...

«…جاوید ! روزی که ما را میهمان محفل خصوصی خویش کردی تنها چیزی که از تو می دانستیم این بود که با وجود سن کمت زودتر از برادر بزرگتر به شهادت رسیدی … تو با لبخند زیبایت به استقبالمان آمدی و خواهرت که هنوز طعم نماز شب خواندنت را به خوبی به یاد داشت ساعت ها از تو حرف زد، انگار سال ها به دنبال بهانه ای بود تا از تو بگوید، او حق داشت … برای یک خواهر هیچ چیزی زیباتر از این نیست تا ازرشادت های برادر بگوید … آن هم برادر شهید … برادری که رفته است تا روزی بیاید… ولی…»

زندگی نامه

شهید جاویدالأثر جاوید کوهی که در شناسنامه نامش جمشید است و همۀ ما او را با نام مستعار جاوید می‌شناسیم، در سال 1342 در خانواده ای پر جمعیت( 5 برادر و 3 خواهر) در شهر کوار پا به دنیای خاکی گذاشت .

او هم مثل تمام بچه ها مدارج تحصیلی خود را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و تا سال دوم دبیرستان در همان کوار به تحصیل پرداخت، قبل از انقلاب با اینکه بیشتر از 15 سال نداشت، یک مبارز به تمام معنا بود، با شهید سلمان سلیمی؛ روی دیوارها شعار می نوشت، اعلامیه پخش می کرد و در راه پیمایی ها شرکت می کرد، بعد از انقلاب در سال 1360 به خاطر علاقۀ شدیدش به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد این نهاد مقدس شد و به عنوان یک پاسدار خدمت خود را به ایران اسلامی آغاز کرد . و به دلیل احتیاج مُبرم در سپاه پاسداران به ایشان، فرماندۀ وقت سپاه ناحیۀ کوار سردار شهید حمید احمدیان دیلمی به ایشان اجازۀ شرکت در جبهه را نمی دادند، ولی ایشان با پافشاری و گفتن این جمله « که اگر اجازه ندهید به جبهه بروم، از سپاه استعفاء می دهم » بالاخره موفق شده و به منطقۀ شوش اعزام شده و در همان جا نیز برای همیشه جاوید می‌شود .

علاقه به علی بن موسی الرضا(ع)

مادر شهید می گوید:

سالی به پا بوس آقا علی بن موسی الرضا (ع) رفتیم ، وقتی به مشهد رسیدیم، دیدیم جاوید هم آنجاست، جاوید با توجه به علاقه شدیدش به امام وقتی شنیده بود که ما راهی این سفر معنوی شده ایم قبل از ما خود را به آنجا رسانده بود.

حجاب

مادرشهیدمی گوید:

 جاوید خیلی روی مسئله حجاب حساس بود، حتی به خواهرانش می گفت در خانه نیز روسری بپوشید، مثلاً اگر کسی روی پشت بام باشد که نمی گوید روسری ات را بپوش مطمئناً نگاهش به شما می افتد، حتی گاهی اوقات خودش خواهرانش را تا مدرسه  می رساند.

خواهر شهید می گوید:

نکته های بسیار ظریفی در مورد حجاب به ما می‌گفتند، می گفت: وقتی که با نا محرم صحبت می‌کنید به چشمان او مستقیم نگاه نکنید، تا م‌توانید خودتان را از نامحرم دور نگه دارید؛ در مورد خواهران خیلی حساس بود و می گفت: زنها گوهر هستند و باید در صدف نگهداری شوند، می گفت : خیال نکنید حجاب خانم‌ها محدودیت است.

غیبت

جاوید از غیبت کردن خیلی بدش می آمد، اگر اسمی از کسی می آوردیم بسیار ناراحت می شد و می گفت: « شما حق ندارید اسم کسی را بیاورید، حرف خودتان را بزنید، به کسی چکار دارید، حق ندارید پشت سرکسی حرف بزنید. »

شب آخر

خواهر شهید می گوید:

شب آخری که می رفت، آخر شب تمام وسایلش را آورد و بین همه تقسیم کرد، آلبوم عکسش را به هوشنگ داد و گفت: « دیگرنمی آیم »، گفتم: « تو می آیی و اینها را از ما می گیری » اما جاوید با تأکید گفت: « من دیگر بر نمی گردم و این وسایل پیش شما باشد» روی هرکدام از وسایل هم چیزی به عنوان یادگاری نوشت و به ما داد.

تقسیم غذا

یکی از همرزمان شهید گفته بود:

زمان تقسیم غذا که می رسید، همیشه سعی می کرد خودش غذا را تقسیم کند، ما به او می گفتیم: « شما هم بیایید با ما غذا بخورید.» ولی او بهانه می آورد و می گفت:« نه! من جداگانه می خورم » و یا « فعلاً اشتها ندارم » بعداً می فهمیدیم که غذا کم بوده و به ما نمی گفته تا ما راحت باشیم .»

« وصیت نامۀ شهیدجاویدالأثر : جاوید کوهی »

بسم الله الرّحمن الرّحیم

« اِنّّّالِلّه واِنّااِلیه راجِعوُن »

« وّلاتَحسبنَ الذینَ قُتِلوُا فی سبیل اللّه امواتاً بَل اَحیا عِندَ رَبِهِم یرزُقوُن »

«گمان مبر آنان را که در راه حق شهید شده اند، مرده‌اند. خیر، آنها زندگانی هستند نزد پروردگارشان که روزی می گیرند.»

سلام و درود بر رهبرکبیر انقلاب امام خمینی و درود برملّت قهرمان و شهید پرور ایران.

امام حسین علیه السلام وقتی که می آید به طرف کربلا اشعاری را با خودش می خواند که نقل شده و اشعار اواین است:

« اگر چه دنیا زیبا و دوست داشتنی است و آدم را به طرف خودش می کشد، امّا خانۀ پاداش الهی، خانۀ آخرت، خیلی از دنیا زیباتر است، خیلی از دنیا بالاترو عالی تر است، اگر مال و منالِ دنیا را آخر باید گذاشت و رفت، پس  چرا انسان آن را در راه خدا انفاق نکند؛ واگر بدن های ما ساخته شده است که آخر بمیرد، پس چرا در راه خدا با شمشیر یا مسلسل قطعه قطعه نشود.»

ملّت عزیزم ! پدر! مادر! و برادر و خواهر! اگرچه این دنیا خوب و دوست داشتنی است و شما همگی خوب هستید و من همۀ شما را  دوست می دارم ولی اسلام خیلی بیشتر از این ها ارزش دارد و دوست داشتنی است و ای کاش که من چندین جان داشتم و در راه خدا  می دادم .

من خودم آزادانه و آگاهانه این راه را انتخاب کرده ام و اگر سعادت نصیبم شد و به لقاءاللّه پیوستم و خوشبخت شدم از پدر، مادر، خواهر وبرادرم می‌خواهم که هیچ ناراحت نباشید و شادی کنید و جشن بگیرید که من به آرزوی نهایی خودم رسیدم.

و از ملّت قهرمان و شهید پرور ایران می خواهم که همیشه دنباله رو امامِ امت، خمینی کبیر و روحانیون مُبارزِ پیرو خط امام باشید و به حرف های امام گوش دهید و هرکس که جلو انقلاب اسلامی ایستاد ، مانند موجِ خروشانِ دریا آنها را بردارید و نابودشان سازید.

درآخر از  پدر، مادر، برادر و خواهرم می خواهم که مرا حلال کنید و هربدی که از من دیدید به خوبی خودتان ببخشید وباز در آخر از برادرانِ سپاهِ کوار می خواهم که مرا حلال کنید وهر بدی که ازمن دیدید به بزرگی خودتان مرا ببخشید.والسلام

خدایا!خدایا!تاانقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار

60.11.9 –  جاوید کوهی

محقق و نویسنده: لیلا زارعی اکبرابادی

لینک کوتاه : https://baharekavar.ir/?p=30149

ثبت نظرات

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال نظرات
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.