به گزارش پایگاه خبری بهار کوار، شهید آقامحمد فتحی فرزند عباس ۵ مردادماه سال ۱۳۵۳ در خانواده ای مذهبی در روستای ارباب سفلی دیده به جهان گشود.
شهید آقامحمد فتحی دوران تحصیلی ابتدایی خود را در مدرسه شهید محمدرضا آموزگار فعلی سپری نمود. او پسری شیرین زبان و خوش برخورد بود و در کار کشاورزی کمک حال پدر بود. علاوه بر این در کارها به همسایه ها نیز کمک می کرد. قبل از رفتن به جبهه در مغازه داییش مشغول به کار و کمک خرج خانواده بود.
مادرش می گفت: “آقامحمد از همان کودکی هرگاه گرسنه می شد، هیچ گاه از من طلب غذا نمی کرد، لقمه ای نان برمی داشت و از خانه بیرون می رفت. او پسری باادب و سربه زیر بود، درخانه خوش اخلاق بود و همه از او راضی بودند.”
سردار شهید حمید شکوهی دایی شهید آقامحمد فتحی هستند. آقامحمد علاقه زیادی به ایشان داشت. وقتی شهید شکوهی از جبهه به مرخصی می آمد، آقامحمد از اومی خواست تا خاطرات جبهه را برایش تعریف کند.
شهید آقامحمد فتحی علی رغم اینکه به سن تکلیف نرسیده بود، به انجام فرائض نماز و روزه اهتمام خاصی داشت و پس از شهادت داییش نیز به نیابت از او روزه می گرفت و نماز می خواند.
او دانش آموز سال دوم راهنمایی در مدرسه شهید غلام رضا باقری اکبرآباد بود که درس را رها کرد و به کار کردن روی آورد.
در مغازه جوشکاری داییش کار می کرد که کلید مغازه را به داییش داده بود و گفته بود:”شاید چند روز نتوانم به سر کار بیایم.”
بعد از چند روز دایی متوجه شده بود که آقامحمد به پادگان امام علی شیراز رفته و در حال گذراندن دوره آموزشی است.
در دوران آموزشی مادر شهید، خواهر و داییش به ملاقاتش می روند.
شهید آقامحمد فتحی تا چند ساعت از رفتن به نزد آنان خودداری می کند. وقتی هم که پیششان می آید فقط گریه می کند، چون فکر می کند آن ها آمده اند تا او را به خانه برگردانند.
یک روز که به مرخصی آمده بود برای خانواده تعریف می کرد :” وقتی می خواستند ما را به جبهه اعزام کنند به قد و هیکلمان نگاه می کردند. من وسط صف ایستاده بودم، در همین حین دوتا سنگ زیر پایم گذاشتم تا قدم بلندتر به نظر برسد.”
او بعد از ۴۰ روز دوره آموزشی به خانه آمد و برای اولین بار در دهم ماه مبارک رمضان بود که به جبهه اعزام شد. از زمان رفتن تا شهید شدنش ۵۷ روز طول کشید.
شهید آقامحمد فتحی قبل از رفتن به جبهه یک عکس با پیراهن مشکی می گیرد و می گوید:”این باشد برای جلوی آمبولانس، زمانی که شهید شدم.” و همین پیراهن، ملاک شناسایی او پس از شهادتش می شود.
▪️نحوه عروج:
شهید آقامحمد فتحی در آخرین روزهای جنگ در منطقه شلمچه در سنگر نشسته بود که خمپاره ای به سنگر اصابت کرد و از ناحیه ی سر و دست و پا مجروح شد. او را به بیمارستان مشهد منتقل کردند و پس از ۲ روز به فیض بزرگ شهادت رسید.
▪️عاقبت نیکو
آقامحمد زمانی که شهید شد ۱۳ ساله بود. آری! جای تعجب نیست فرزندی که مادر همواره با وضو به او شیر داده چنین عاقبت نیکی سرانجام کارش باشد.
مادری که در دهه اول محرم و شامگاه جمعه، در راه رفتن به مسجد و نماز جماعت، روح بلندش به آسمان ها پرواز می کند…
▪️حاجت روا شدم
خواهر شهید می گفت:” مشکلی داشتم که خیلی دلم گرفته بود. اواسط هفته بر مزار شهید حاضر شدم و خیلی گریه کردم. به او گفتم : تو حاجت همه را می دهی، من خواهرت هستم و اورا به حضرت فاطمه زهرا (س) قسم دادم. شب همان روز بود که به واسطه یک پیام، مشکلم حل شد.”
یا وجیها عندالله،اشفع لنا عندالله
گردآوری: فاطمه دیباور، عضو مجمع راویان فتح و خادم الشهدای استان فارس ( خاطرات شهدای کوار )
قبر این شهید دقیقا کجاست تو ارباب