25
یادداشت؛

قهرمان زندگی من

  • کد خبر : 23667
  • 09 دی 1402 - 23:46
قهرمان زندگی من
در شهر دوباره یک چراغ گردان شد | گمنام! ولی ستاره ای رخشان شد | انگار که یوسف از سفر آمده بود | یعقوب دلم دوباره بی سامان شد

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهارکوار، سالها چشم انتظاری سخت است برای کسی که سالها لحظه لحظه زندگیش را با عشق به شهدا گذرانده باشد، برای کسی که روزی بلند شد و برای خودش تاریخ ساخت، تاریخ تولدی دوباره ساخت، تاریخی که از شهدا شروع شد، تاریخی که از شلمچه و معراج شهدا و هویزه و اهواز شروع شد، تاریخی که از تک تک شهدای جاویدالاثر شروع شد و سربند تاریخش مادر سادات حضرت زهرا (س) و فرزند شهیدش حسین بن علی (ع) قد علم کرده اند.

تاریخی که گرد فراموشی بر آن نمی نشیند، تاریخی که پر شده است از لحظه لحظه نفس کشیدن در کنار خانواده های شهدای جاویدالاثر شهرستان کوار، از خاطرات لالایی مادران شهدایی که هرگز جنازه اشان برنگشت تا آرام بخش لحظه های چشم انتظاری آنان باشدـ

تاریخی که پر شده است از اشکهای پدرانی که آرام با گوشه انگشتانشان پاک می شد و فقط با زمین راز دل می گفتند …

تاریخ من خواهرانی را در خود دارد که گوشه‌ای از این دنیا را مزاری می خواستند که مختص برادر باشد و پنج شنبه ها در کنارش آرام گیرند…

تاریخ من برادرانی را در خود دارد که بغض‌های فرو خورده اشان در هیچ کجا سرباز نکرده بود و هق هق گریه اشان را کسی ندیده بود….

تاریخ من نمایشگاه های شهدایی را در خود دارد که در جای جای شهرستان به نام شهدای جاویدالاثر برپا شد….

تاریخ من دلنوشته هایی را در یاد دارد که در یادواره ها به نام شهدای جاویدالاثر فریاد می‌کرد …

و حالا ای شهید گمنام!

پس از سالها تو آمده‌ای … آمده ای که جانی دوباره به این عاشق دلخسته بدهی، تو آمده ای تا با خود زنده کنی همه اینها را …

آمده ای که نه تنها روح مرا که روح هزاران هزار عاشق شهدا را زنده کنی، تو آمده ای تا بگویی با جنازه علی اصغر گونه ام می خواهم دنیایی از عشق و شور و حرارت حسینی را در این خطه شهید پرور بر پا کنم…

تو آمده ای به نمایندگی 20 شهید جاویدالاثر شهرستان که در تاریخ من 3 تن از آنها خودشان را نشان داده اند ولی 17 تن هنوز مانند تو، به رسم تو و به رسم مادر سادات در گوشه ای از این خاک آرام آرمیده اند و گمنام مانده اند …

اصلا تو آمده ای که در یک کلام مرا یادآور رسالتی باشی که سالها در دل داشته ام …

تو آمده ای که به خیلی ها نشان دهی که شهدا زنده اند و حتی با استخوان هایشان نیز دنیایی را رهبری می کنند..

تو آمده ای که نشان دهی با ذره ذره وجودت هنوز هم در سپاه حسینی و توان این را داری که دلهای بی شماری را مال خود کنی و به سمت خدا راهبر شوی …

تو قهرمان زندگی منی چرا که امروز نشان دادی که شهید چه قدرتی دارد و شهادت مسیری نورانی است که هرگز به تاریکی نمی گراید … مسیری نورانی و پر افتخار که هر کسی را شایستگی راه سپردن در این راه نیست و به گفته سردار دلها حاج قاسم سلیمانی:« تا کسی شهید نبود، شهید نشود».
« شهادت نصیبتان »

شاعر و نویسنده: لیلا زارعی اکبرآبادی
هشتم دی ماه 1402

لینک کوتاه : https://baharekavar.ir/?p=23667

ثبت نظرات

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال نظرات
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.